❤❤❤ جوون بارجینی ❤❤❤

نوشته های یک جوون

❤❤❤ جوون بارجینی ❤❤❤

نوشته های یک جوون

❤❤❤ جوون بارجینی ❤❤❤

می نویسم برای محله‌ام بارجین، برای شهرم میبد، برای استانم یزد و برای وطن عزیزتر از جانم ایـــــــــــــــــران.
و می نویسم برای ❤❤دلـــم❤❤

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

یه روز تو خیابون داشتم می رفتم که خوردم به ترافیک از دور که نگاه کردم دیدم یه نفر تو ماشین در حالی که داره رانندگی می کنه با آینه ماشینش ور میره و ترافیک درست کرده و عین خیالشم نیست بیشتر که دقت کردم دیدم داره خودشو آرایش می کنه رقتم جلوتر دیدم یه پیرمرد حدود 50 ساله داره با مو کن های مخصوص آرایش زنا موهای دماغشو میکککنه ... هیچی دیگه از شدت خنده سه هفته بستری شدم تازه از بیمارستان مرخص شدم .....

خدا واسه هیشکی نیاره دیدن این صحنه های دردناکو ....

  • جوون بارجینی

صدایی می آید از پشت پنجره

کسی به شیشه میزند.

کیه؟؟

جواب نمی دهد.

بیرون رفتم و دیدم دوستی قدیمی است.

بارون!

بفرما! خوش اومدی! صفا آوردی! طراوت آوردی! اومدی تازه شدیم.

  • جوون بارجینی

گفتم یه خورده هم سیاسی بنویسم شاید کمی محلمون گذاشتید.

اخبار روز الان شده این مذاکرات اتمی

اینکه چی میشه و عاقبتش. تحریما رو بر میدارن یا نمیدارن؟ ما باید چه کنیم؟

داشتم سایتا رو نیگا مینداختم که دیدم مثل اینکه دوباره باید منتظر بمونیم تا تیر ماه 94(تا اون موقع کی زنده است و کی مرده)

ادامه داره ها ....

  • جوون بارجینی