❤❤❤ جوون بارجینی ❤❤❤

نوشته های یک جوون

❤❤❤ جوون بارجینی ❤❤❤

نوشته های یک جوون

❤❤❤ جوون بارجینی ❤❤❤

می نویسم برای محله‌ام بارجین، برای شهرم میبد، برای استانم یزد و برای وطن عزیزتر از جانم ایـــــــــــــــــران.
و می نویسم برای ❤❤دلـــم❤❤

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

امروز میخوام خاطره ای رو از یکی از دوستانم که برای رفتن به سربازی به مشکل برخورده بود و یه پارتی کلفت جلو کرده بود رو براتون بگم.

اگه میخواین بفهمین که او چی کار کرده و چه کسی رو پارتی کرده، تا مشکلش حل بشه، ادامه رو بخونید.

  • جوون بارجینی

یه جا یه اوسای کاشی کار دیدم داشت کار می کرد. داشتم نگاهشون می کردم که دیدم اوسا به شاگردش گفت: یه نیمه حق! برش بزن و بده به من.؟!

یه لحظه توش موندم که چی گفت؟؟؟ نیمه حق؟؟!! نیمه خق دیگه چه صیغه ایه؟

خوب حواسم رو جمع کردم تا ببینم این نیمه حق چی هست؟؟

  • جوون بارجینی

این قدیمیا رو دیدین که چه قدر در زندگیشون خدایین!!

یعنی چی؟؟

صبر کنید بهتون میگم.

تا حالا پای حرفای این قدیمیا نشستین؟ اگه بخوام یه کم پیاز داغشو زیاد کنم می گم اینا از هر ده تا کلمه که حرف میزنن 5 تاش ربط به خدا میدن.

تا اتفاقی توی زندگیشون میفته یه جوری اونو وصل خدا میکنن.

مثلا یکی از دوستای من تصادف کرده بود و بهش خیر گذشته بود. با مامان بزرگش که حرف میزدم میگفت: خدا و فرشته و ملائک نجاتش دادن که تو اون تصادف نمرده بود.---حالا اگه ما بودیم میگفتیم: خیلی طرف شانس داشته که زنده مونده.

خداییش این قدیمیا از خیلی از ما جدیدی ها دست خدا رو تو زندگیشون میبینن.

بیراه نیس بگیم این آرامشی که در زندگیشون دارن و خیلی از ماها دنبال اونیم و پیداش نمیکنیم؛ یکی از علتهای همین دیدن دست خدا در زندگی هامونه. وقتی برسیم به این که یکی دیگه هست اون بالا و داره حکمرانی میکنه، دیگه اینقدر حرص و جوش نمیخوریم و مثل بچه آدم زندگیمون رو میکنیم!!

زندگی هاتون همه خدایی باشه الهی

  • جوون بارجینی