❤❤❤ جوون بارجینی ❤❤❤

نوشته های یک جوون

❤❤❤ جوون بارجینی ❤❤❤

نوشته های یک جوون

❤❤❤ جوون بارجینی ❤❤❤

می نویسم برای محله‌ام بارجین، برای شهرم میبد، برای استانم یزد و برای وطن عزیزتر از جانم ایـــــــــــــــــران.
و می نویسم برای ❤❤دلـــم❤❤

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات» ثبت شده است

یه روز تو خیابون داشتم می رفتم که خوردم به ترافیک از دور که نگاه کردم دیدم یه نفر تو ماشین در حالی که داره رانندگی می کنه با آینه ماشینش ور میره و ترافیک درست کرده و عین خیالشم نیست بیشتر که دقت کردم دیدم داره خودشو آرایش می کنه رقتم جلوتر دیدم یه پیرمرد حدود 50 ساله داره با مو کن های مخصوص آرایش زنا موهای دماغشو میکککنه ... هیچی دیگه از شدت خنده سه هفته بستری شدم تازه از بیمارستان مرخص شدم .....

خدا واسه هیشکی نیاره دیدن این صحنه های دردناکو ....

  • جوون بارجینی